محمد آریانمحمد آریان، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه سن داره

نفس مامان و بابا

سونو nt و آزمایش غربالگری نی نی کوچولوی من

سلام جیگر مامان خوبی ببخشید که مدت طولانی برات ننوشتم آخه به نت دسترسی نداشتم در عوض امروز اومدم تا کلی برات بنویسم اول از سونوی ان تی و اولین دیدار با شما کوچولوی خوشگلم که شبیه نی نی  شده بودی بگم فکر کنم حدود 10 روز پیش بود که رفتم برای انجام سونو  ساعت 4 بعد از ظهر وقت داشتم بابا ساعت 3 اومد دنبالم و با هم رفتیم مرکز سونو گرافی تو خیابون مطهری خیابونا خلوت بود و یکمی زودتر رسیدیم منشی دفترچه رو ازم گرفت و گفت که منتظر بشینم فکر کنم دو ساعتی نشستیم تا نوبتم شد دل توی دلم نبود هم یه کوچولو اضطراب داشتم و هم خوشحال بودم از اینکه دوباره میتونم ببینمت رفتم داخل و آماده شدم خانوم دکتر که خانوم مهربونی به نظر میومد یه سری سوالات...
25 اسفند 1390

آخرین هفته سه ماهگی

سلام فندق مامان خوبی عزیز دلم  امیدوارم که جات توی دل مامانی خوب باشه و هر روز بزرگتر از دیروزت بشی و صحیح و سالم رشد کنی   نی نی خوشگل من الان تو هفته 12 ام هستی البته با حساب خانم دکتر که دیروز رفتم پیشش گفت 11 هفته و 3 روزته ولی به حساب آخرین سونو 10 هفته و 6 روزته. دیروز رفتم پیش دکتر تا چکاپ ماهانه رو انجام بدم بهم واسه ساعت 11:15 وقت داده بود وقتی رفتم نوبت 27 بودم و تازه شماره 8 رفته بود داخل به حساب خودم گفتم که 1 ساعتی باید معطل بشم ولی چه یک ساعتی زهی خیال باطل درست 4 ساعت نشستم تا نوبتم شد هر کسی میرفت داخل نیم ساعت اون تو بود نمیدونم چیکار میکردن نوبت من که شد 5 دقیقه هم طول نکشید کارم انجام شد. خلاصه مامان...
25 اسفند 1390

شروع ماه سوم

سلام عزیز مامان خوبی خوشگلم  نازنینم امروز وارد سه ماهگی شدی خیلی دوست دارم هر چی زودتر این روزها بگذره تا بتونم حست کنم  خدا رو شکر توی چند روز اخیر حالم خیلی بهتر شده و دیگه مثل قبل تهوع و دل درد ندارم در کل زیاد مامانو اذیت نکردی فقط چند روز حالم خوب نبود که اونم برطرف شد. توی این هفته  نی نی نازم 2/5 سانتی متره و اندازه یه حبه انگوره و اعضای بدنش داره مشخص تر میشه تمام مفاصل اصلی هم در حال فعالیت هستن و نی نی من میتونه اعضای بدنشو تکون بده الهی مامان قربونت بشه  فردا قراره برم بیمارستان چمران تا هم پرونده تشکیل بدم و هم یه سری آزمایشاتی که دکتر نوشته بود رو انجام بدم تا از سلامت کامل خودم و شما مطمئن بشم. ا...
25 اسفند 1390

شنیدن صدای قلب کوچولوی نازنین ما

سلام عزیز دردونه مامان  بالاخره صدای قلب کوچولوتو شنیدم وای که چه احساس شیرینی بود حس مادر بودن  روز چهارشنبه ساعت 9:15 وقت سونو داشتم صبح من و بابا با هم رفتیم حدود یه ربع بیشتر راه نبود دفترچه رو دادم به منشی تا برام وقت بزنه اونم گفت که باید منتظر باشین چون چند نفر زودتر از من اومده بودن  من و بابا با هم حرف میزدیم تا زمان زودتر بگذره خیلی طول نکشید که نوبت من شد دل تو دلم نبود رفتم داخل یه کوچولو هم اونجا معطل شدم یکم استرس و هیجان داشتم دستام یخ کرده بود رفتم رو تخت دراز کشیدم و دکتر کارشو شروع کرد یه چند دقیقه ای سونو کرد و یه چیزایی به دستیارش میگفت تا یادداشت کنه که یه دفعه گفت ضربان قلب جنین دیده شد خیلی خوشحا...
25 اسفند 1390

نگرانی مامان در هفته 6

سلام عزیز دل مامان خوبی نازنینم  نی نی خوشگلم مامان این روزا خیلی نگرانته آخه تا زمانی که صدای قلب نازت شنیده نشه وجودت از نظر دکترها صد در صد و مورد تایید نیست واسه همین بی صبرانه منتظرم تا 10 روز دیگه برم سونو و صدای قلبتو بشنوم    سه چهار روزه اومدم خونه مامان جون چون دکتر گفته باید استراحت کنم با این تابلو بازیها و دراز کشیدن دائمی و قربون صدقه رفتنای مامان جون همه فهمیدن که قراره یه عضو جدید وارد خانواده بشه و کلی خوشحال شدن  مامان جون حسابی بهم میرسه تا شما سالم و خوشگل باشی و همینطور تپل مپل   نی نی من الان اندازه یه تمشکه الهی قربونت بشم اینقدر کوشولویی شما الان تو هفته 6 هستی تقریبا تمام ا...
25 اسفند 1390
1